- ۱۴۱ عهد همه بشکستم در بستن پیمانت
- ۱۴۲ ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
- ۱۴۳ مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد
- ۱۴۴ تا پرده ز صورتش برافتاد
- ۱۴۵ دل در اندیشهی آن زلف گره گیر افتاد
- ۱۴۶ فریاد که رفت خونم از یاد
- ۱۴۷ تا دلم در خم آن زلف سیهنام افتاد
- ۱۴۸ بر دوش تو تا زلف زرهپوش تو افتاد
- ۱۴۹ در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
- ۱۵۰ در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
- ۱۵۱ تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد
- ۱۵۲ دل به ابروی تو ای تازه جوان باید داد
- ۱۵۳ لعل تو به سر چشمهی زمزم نتوان داد
- ۱۵۴ روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد
- ۱۵۵ مصوری که تو را چین زلف مشکین داد
- ۱۵۶ همان که چشم تو را طرز دلربایی داد
- ۱۵۷ مشاطه تا به روی تو زلف دوتا نهاد
- ۱۵۸ ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد
- ۱۵۹ هر سر که به سودای خط و خال تو افتد
- ۱۶۰ فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد