- ۴۶۱ نقد غمت خریدم با صد هزار شادی
- ۴۶۲ سر از کمند نپیچم اگر تو صیادی
- ۴۶۳ رفتی بر غیر و ترک ما کردی
- ۴۶۴ زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی
- ۴۶۵ اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی
- ۴۶۶ با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی
- ۴۶۷ گه جلوهگر ز بام و گه از منظر آمدی
- ۴۶۸ دامن کشان شبی به کنارم نیامدی
- ۴۶۹ دگر فرود نیاید سرم به هیچ کمندی
- ۴۷۰ شب چارده غلامی ز مه تمام داری
- ۴۷۱ تا از مژهی دلکش تیری به کمان داری
- ۴۷۲ چو در میناست می، یاقوت رخشان است پنداری
- ۴۷۳ تو شکر لب که با خسرو بسی شیرین سخن داری
- ۴۷۴ این چه دامی است که از سنبل مشکین داری
- ۴۷۵ گرد مه خط سیهکار نداری، داری
- ۴۷۶ زان فشانم اشک در هر رهگذاری
- ۴۷۷ دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری
- ۴۷۸ من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری
- ۴۷۹ ای طلعت نکوی تو نیکوتر از پری
- ۴۸۰ زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری