- ۳۴۱ بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم
- ۳۴۲ بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم
- ۳۴۳ چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم
- ۳۴۴ گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم
- ۳۴۵ به جلوه کاش درآید مه نکوسیرم
- ۳۴۶ عشق بگسست چنان سلسله تدبیرم
- ۳۴۷ جنون گسسته بدانسان کمند تدبیرم
- ۳۴۸ نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم
- ۳۴۹ هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
- ۳۵۰ من بر سر کوی تو ندیدم
- ۳۵۱ تا تو به گلشن آمدی، با همه در کشاکشم
- ۳۵۲ دوش از در میخانه کشیدند به دوشم
- ۳۵۳ سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
- ۳۵۴ من ساده پرست و باده نوشم
- ۳۵۵ من مست میپرستم، من رند باده نوشم
- ۳۵۶ ای خط تو را دایرهی حسن مسلم
- ۳۵۷ تا خیل غمت خیمه زد اندر دل تنگم
- ۳۵۸ ای کعبهی مقصودم، وی قبلهی آمالم
- ۳۵۹ ای که میپرسی ز من کیفیت چشم غزالم
- ۳۶۰ مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم