- ۱ هر سحر ناله و زاری کنم پیش صبا
- ۲ ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
- ۳ این حادثه بین که زاد ما را
- ۴ کشیدم رنج بسیاری دریغا
- ۵ ندیدم در جهان کامی دریغا
- ۶ سر به سر از لطف جانی ساقیا
- ۷ ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
- ۸ مست خراب یابد هر لحظه در خرابات
- ۹ دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات
- ۱۰ به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت
- ۱۱ چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت
- ۱۲ عراقی بار دیگر توبه بشکست
- ۱۳ ساقی قدحی شراب در دست
- ۱۴ از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست
- ۱۵ دو اسبه پیک نظر میدوانم از چپ و راست
- ۱۶ شوری ز شراب خانه برخاست
- ۱۷ از میکده تا چه شور برخاست؟
- ۱۸ باز مرا در غمت واقعه جانی است
- ۱۹ ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
- ۲۰ ناگه از میکده فغان برخاست