به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی
|
|
به نزد جلالت چه شاهی چه شنگی
|
جهان پر حدیث وصال تو بینم
|
|
زهی نارسیده به زلف تو چنگی
|
همانا به صحرا نظر کردهای تو
|
|
که صحرا ز رویت گرفتست رنگی
|
ز عکس رخ تو به هر مرغزاری
|
|
ز دیبای چینی گشادست تنگی
|
شگفت آهوی تو که صید تو سازد
|
|
به هر چشم زخمی دلاور پلنگی
|
ز جعدت کمندی و شهری پیاده
|
|
جهانی سوار و ز چشمت خدنگی
|
اگر خواهی ارواح مرغان علوی
|
|
فرود آری از شاخ طوبا به سنگی
|
به تو کی رسد هرگز از راه گفتی
|
|
بر نار و نورت که دارد درنگی
|
کیم من که از نوش وصل تو گویم
|
|
نپوید پی شیر روباه لنگی
|
من آن عاشقم کز تو خشنود باشم
|
|
ز نوشی به زهری ز صلحی به جنگی
|