ای راه ترا دلیل دردی | فردی تو و آشنات فردی | |
از دام تو دانهای و مرغی | در جام تو قطرهای و مردی | |
بی روی تو روح چیست بادی | با زلف تو شخص کیست گردی | |
خارست همه جهان و آنگه | روی تو در آن میانه وردی | |
در کوی تو نیست تشنگان را | جز خاک در تو آبخوردی | |
در راه تو نیست عاشقان را | جز داعیهی تو رهنوردی | |
در تو که رسد به دستمزدی | تا از تو نبود پایمردی | |
در عشق تو خود وفا کی آید | از خشک و تری و گرم و سردی | |
نیکست که آینه نداری | تا هست شفات نیست دردی | |
از آینهای بدی به دستت | چشم تو ترا به چشم کردی | |
در شهر تو نیست جز سنایی | بیوصل تو جز که یاوه گردی |