چو باد آید مرا زان عیش شیرین | فرو بارد ز چشمم عقد پروین | |
چنان از شوق او افغان برآرم | که دود از گنبد گردان برآرم | |
گهی از دست دل در خون نشینم | گهی از دیده در جیحون نشینم | |
گهی بر حال زار خود بگریم | گهی بر روزگار خود بگریم | |
گهی از سوز جان افغان برآرم | نفیر از درد بیدرمان برآرم | |
به زاری جوی خون از دیده رانم | بوصف الحال خود این شعر خوانم |