- ۴۸۱ پیشتر از عاشقی عافیتی داشتم
- ۴۸۲ تو دامن از کف من دوش در کشیدی و گفتم
- ۴۸۳ شب دوشینه در سودای او خفتم
- ۴۸۴ نبض دل شوریدهی محرور گرفتم
- ۴۸۵ چو دل در دیگری بستی نگاهش دار، من رفتم
- ۴۸۶ خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
- ۴۸۷ مسلمانان، سلامت به، چو بتوانید، من گفتم
- ۴۸۸ ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
- ۴۸۹ دگر رخت ازین خانه بر در نهادم
- ۴۹۰ معراج ما به روح و روان بود صبح دم
- ۴۹۱ اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم
- ۴۹۲ غافل چرایی؟ جانا، ز دردم
- ۴۹۳ هر چند به کوی او دیرست که پی بردم
- ۴۹۴ من بادهی عشق نوش کردم
- ۴۹۵ ز عشقت روز اول من به شهر اندر ندی کردم
- ۴۹۶ بیا، بیا که ز مهرت به جان همی گردم
- ۴۹۷ میخانه را بگشای در، کامروز مخمور آمدم
- ۴۹۸ از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم
- ۴۹۹ چو چشمش راه دل میزد من بیدل کجا بودم؟
- ۵۰۰ مدتی من به کام خود بودم