- ۱۰۱ انجمن شهر ملای گلست
- ۱۰۲ از جام عشق بین همه باغ و بهار مست
- ۱۰۳ دل مست و دیده مست و تن بیقرار مست
- ۱۰۴ روی تو، که قبلهی جهانست
- ۱۰۵ ماهی، که لبش بجای جانست
- ۱۰۶ حسن خوبان عزیز چندانست
- ۱۰۷ درد دلم را طبیب چاره ندانست
- ۱۰۸ این باغ سراسر همه پر باد وزانست
- ۱۰۹ عشق روی تو نه در خورد دل خام منست
- ۱۱۰ گر به دست آوریم دامن دوست
- ۱۱۱ سروی که ازو و حور و پری بار برند اوست
- ۱۱۲ آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست
- ۱۱۳ آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست
- ۱۱۴ مرا سر بلندی ز سودای اوست
- ۱۱۵ دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
- ۱۱۶ در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست؟
- ۱۱۷ پیداست حال مردم رند، آن چنان که هست
- ۱۱۸ ماه کشمیری رخ من، از ستمکاری که هست
- ۱۱۹ ز عشق اگر چه به هر گوشه داستانی هست
- ۱۲۰ هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست