گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما | میرسیم از گرد راه اینست راه آورد ما | |
در هوای شمع رویت قطرههای اشک گرم | دم به دم بر چهره میبندد ز آه سرد ما | |
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم | گشته است از بی کسی همدرد ما | |
با گیاه شور پرور فرقت باران نکرد | آن چه هجران کرد با جان بلا پرورد ما | |
گر عیاذالله از ما بر دلت گردی بود | حسبتا لله به باد نیستی ده گرد ما | |
گرد از جمعیت دلها بر آرد بیدرنگ | چون ز گرد ره شود پیدا سوار فرد ما | |
دوش آن وحشی شمایل محتشم را دید و گفت | باز پیدا گشت مجنون بیابان گرد ما |