این منم کز عصمت دل در دلت جا کردهام | این منم کز عشق پاک این رتبه پیدا کردهام | |
این منم کز پاکبازی چشم هجران دیده را | قابل نظاره آن روی زیبا کردهام | |
این منم کز عین قدرت دیدهی اغیار را | بینصیب از توتیای خاک آن پا کردهام | |
این منم کز صیقل آئینهی صدق و صفا | در رخت آثار مهر خود هویدا کردهام | |
این منم کز رازداری گوش حرف اندوز را | مخزن اسرار آن لعل شکرخا کردهام | |
این منم کز پرسشت با صحت و عمر ابد | ناز بر خضر و تغافل بر مسیحا کردهام | |
این منم کاندر حضور مدعی چون محتشم | هرچه طبعم کرده خواهش بیمحابا کردهام |