در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست
|
|
صد رشک تا سبب نیست با خود درین صدد کیست
|
یاران مدد نمودند در صلح غیر با او
|
|
اکنون کسی که در جنگ ما را کند مدد کیست
|
حرفی که گر بگویم گردد سیه زبانم
|
|
جز خامه آن که با او گوید بشد و مد کیست
|
آن کس که کرده صد جا بدگوئی تو نیک است
|
|
ای بد ز نیک نشناس گر نیک اوست بد کیست
|
بر نقد عصمت خود بنگر خط خطا را
|
|
آنگه ببین به نامت این سکه آن که زد کیست
|
جز من که غیرتم کرد راضی به دوری تو
|
|
آن کس که دور خواهد جان خود از جسد کیست
|
این وصل بیبها را من میدهم به هجران
|
|
یاران کسی که دارد بر محتشم حسد کیست
|