- ۴۱ شب و روزی به پایان گر تو را در وصل یار آید
- ۴۲ امروز ما را گر کشی بیجرم از ما بگذرد
- ۴۳ گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
- ۴۴ تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
- ۴۵ گریه جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر
- ۴۶ بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز
- ۴۷ از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز
- ۴۸ با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس
- ۴۹ رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس
- ۵۰ شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
- ۵۱ دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
- ۵۲ پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش
- ۵۳ سرو قدی که بود دیدهی دلها به رهش
- ۵۴ غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
- ۵۵ کردهاست یا قاصد نهان مکتوب جانان در بغل
- ۵۶ به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
- ۵۷ شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم
- ۵۸ بیمهری اگر چه بیوفا هم
- ۵۹ مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم
- ۶۰ ای گمشده دل کجات جویم