- ۶۱ گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم
- ۶۲ جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم
- ۶۳ دل من ز بیقراری چو سخن به یار گویم
- ۶۴ گه ره دیر و گهی راه حرم میپویم
- ۶۵ با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم
- ۶۶ هر شبم نالهی زاری است که گفتن نتوان
- ۶۷ گواهی دهد چهرهی زرد من
- ۶۸ بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان
- ۶۹ به یک نظاره چون داخل شدی در بزم میخواران
- ۷۰ آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن
- ۷۱ منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو
- ۷۲ گردد کسی کی کامیاب از وصل یاری همچو تو
- ۷۳ خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
- ۷۴ بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله
- ۷۵ مهر رخسار و مه جبین شدهای
- ۷۶ رفتی و دارم ای پسر بی تو دل شکستهای
- ۷۷ چه شود به چهرهی زرد من نظری برای خدا کنی
- ۷۸ شکست پیر مغان گر سرم به ساغر می
- ۷۹ چو نی نالدم استخوان از جدایی
- ۸۰ روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی