در خطر مخلصان و نازکی آداب عبودیت و وقت آزمایش‌های حق سبحانه

اوحدی، غم چو ناگزیر تو شد عشق آن چهره در ضمیر تو شد
یار نازک دلست، بارش بر گل بچینی تو، رنج خارش بر
گر براند، برو چه درمانست؟ ور بخواند، بیا که فرمانست
گرت از چپ دواند و گر راست آنچنان رو که خاطر او خواست
گر ز روی ادب دهد رنجت به از آن کز غضب دهد گنجت
گه بود کز عضب کند شاهت برد از تخت باز در چاهت
غضب او نهفته باشد و نرم تا در آزارش افتی از آزرم
غضبش را بدان وزان به هراس ادبش هم ببین، بدار سپاس