حکایت

هر کرا نفس شد پراگنده روح قدسیش کی شود زنده؟
بگذر از ریش و سبلت و بینی که تو این نیستی که می‌بینی
گرد هر در مگرد چون گولان درج شو در حساب مقبولان
گر چه کارت به جای خود نبود هیچ فارغ مشو، که بد نبود
سرت آغاز اگر کند جستن نتوان نیز پای را بستن