باب دوم در معاش و احوال آخرت و در آن چند سخنست اول در جد و جهد و توجه اصلی

تا بکی شرمسار باید بود؟ مدتی هم به کار باید بود
این چنین کارخانه‌ای در دست تو چنان خفته خوش، چه عذرت هست؟
کارت از کاهلی نیاید راست بعد ازین عذر رفته باید خواست
گر چه بر خویش بد پسندیدی نتوان رفت راه نومیدی
منشان دیگ جستجو از جوش تا رگی هست در تنت میکوش
واقفی، بر در مجاز مگرد رخ نهادی به تیر باز مگرد
گر چه آهسته خر همیرانی هم به جایی رسی، چه میدانی؟