تا بکی شرمسار باید بود؟ | مدتی هم به کار باید بود | |
این چنین کارخانهای در دست | تو چنان خفته خوش، چه عذرت هست؟ | |
کارت از کاهلی نیاید راست | بعد ازین عذر رفته باید خواست | |
گر چه بر خویش بد پسندیدی | نتوان رفت راه نومیدی | |
منشان دیگ جستجو از جوش | تا رگی هست در تنت میکوش | |
واقفی، بر در مجاز مگرد | رخ نهادی به تیر باز مگرد | |
گر چه آهسته خر همیرانی | هم به جایی رسی، چه میدانی؟ |