استوار و شجاع باش و دلیر
|
|
در نفاذ امور شرع چو شیر
|
بندهی شرع باش و راتب او
|
|
مگذر از شرع و از مراتب او
|
عقل را شرع در کنشت کند
|
|
جبن را شرع خوب و زشت کند
|
صدق چون راست شد روانت را
|
|
بیرعونت کند گمانت را
|
آخرین یار اولیا صدقست
|
|
اولین کار انبیا صدقست
|
هر که زین صدق دم تواند زد
|
|
در ولایت قدم تواند زد
|
تا نگردد درون و بیرون راست
|
|
بوی صدق از تو برنخواهد خاست
|
صدقت از نار خود سقیم کند
|
|
صبر در صدق مستقیم کند
|
صادقان را رجال گفت خدای
|
|
خنک آنکو به صدق دارد رای
|
صدق آیینه ایست حال ترا
|
|
روی نفس تو و کمال ترا
|
تا تو باشی، ز راستی مگذر
|
|
مکش از خط راستگاران سر
|
صدق میزان کردهها باشد
|
|
و آنچه در زیر پردهها باشد
|
گر چو بوبکر صدق کرداری
|
|
جز خدا و رسول نگذاری
|
راستی ورز و رستگاری بین
|
|
یار شو خلق را و یاری بین
|
صادقی، هر چه جز خداست بباز
|
|
از بد و نیک با خدا پرداز
|
ترسکاری، به راست رفتن کوش
|
|
ور نداری، تو خود نداری هوش
|
گر حکیمی دروغ سار مباش
|
|
با کژو با دروغ یار مباش
|