در آداب وعظ

دو سه افسرده را به گرمی کش سخت جانی دورا به نرمی کش
عام را از حلال گوی و حرام خاص را مخلص حدیث و کلام
بس ازین شعرهای بادانگیز آب قرآن بر آتش تن ریز
منشان پیش یکدگر زن و مرد ور نشینند منع باید کرد
وعظ زن عفتست و مستوری مده او را به وعظ دستوری
زن که او شاهد و جوان باشد نازک و نغز و دلستان باشد
خود به مجلس چرا شود حاضر؟ به جوانان و امردان ناظر؟
شیخ بر منبر و زنان بر لم بر سر دیگران کشیده قلم
برده خاتون به تخت بر کالا تا بود مرد زیر و زن بالا
خوب چون روی خود بیاراید از نماز و ورع چه کار آید؟
دست بیرون کند، ز دست روی ور نگاهیت کرد، مست روی
واعظ شب شب از سر منبر چون بدید آن دو زلف چون عنبر
یاد گیرد شب اندران احیا آیت یا عزیز و یا یحیی
سوی مقری کند به روز نگاه هم چو یعقوب در تاسف و آه
پس بخوانند مقریان ز نخست سوره‌ی یوسف و زلیخا چست
تا ز قرآن کلاه و جامه کند همه را محو عشق نامه کند
داند ار ساوجیست ورکاشیست کین نه وعظست ناز و جماشیست
چه دهی دین و باغ رز چه کنی؟ دم دستار چار گز کنی؟
لاف چندین مزن ز نقل ورق سخنی کسب کن به کد و عرق
چند باشی عیال فکر کسان؟ چه گشاید ترا ز ذکر کسان؟