در حال پیشه کاران راست کردار

حرفت خوب داشتست آن مرد که ازو خاطری نخفت به درد
آنچه آزار نیست عصیان نیست مردم آزار مرد ایمان نیست
دانش آموز و تخم نیکی کار تا دهد میوه‌های خوبت بار
خوب گفت این سخن چو در نگری: کار علمست و پیشه برزگری
پادشاه و وزیر و لشکر و میر زاهد و عامی و امام و دبیر
آنکه از بهر دانه میپویند وانکه آب و علف همی جویند
همه را برزگر جواب دهد و آن او ابر و آفتاب دهد
آفتابی ز علم روشن‌تر نیست، بی‌علم روزگار مبر
گر نخواهی تو نور علم افروخت در تنور اثیر خواهی سوخت