قومی که ره به عالم تحقیق میبرند
|
|
مشکل به ترهات جهان سر بر آورند
|
چیزی که هیچ گونه وفایی نمیکند
|
|
من در تعجبم که غم او چرا خورند؟
|
این جامها چه فایده؟ چون بر کند اجل
|
|
وین پردها چه سود؟ که بر ما همیدرند
|
کمتر ز مار و مور شناس آن گروه را
|
|
کز بهر مار و مور تن خود بپرورند
|
خواهی گذشت بیشک ازین آستانه تو
|
|
و آنان که از پی تو بیایند بگذرند
|
دست زمانه بر سر مردم کند به صبر
|
|
این خاک را که مردمش امروز برسرند
|
روزی امیر تخت نشین را نگه کنی
|
|
کز تخت برگرفته، به تابوت میبرند
|
ارباب ظلم را به ستم دست روزگار
|
|
از بیخ بر کند، که درختان بیبرند
|
گرگ اجل یکایک ازین گله میبرد
|
|
وین گله را ببین که چه آسوده میچرند!
|
اکسیر صدق در دل آنها که کار کرد
|
|
اندامشان به خاک نپوسد، که چون زرند
|
ای اوحدی، مرو پیمرغان دانه چین
|
|
گر در پی هوای عرش ببینی که میچرند
|
با طالبان دنیی دون دوستی مکن
|
|
کز روی عقل دشمن خود را مسخرند
|