تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
|
|
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
|
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
|
|
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
|
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
|
|
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
|
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
|
|
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
|
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
|
|
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
|
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
|
|
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
|
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
|
|
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
|
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
|
|
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
|
حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز
|
|
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
|