بیمهری اگر چه بیوفا هم | جور از تو نکو بود جفا هم | |
بیگانه و آشنا ندانی | بیگانه کشی و آشنا هم | |
پیش که برم شکایت تو | کز خلق نترسی از خدا هم | |
بس تجربه کردهام ندارد | آه سحری اثر دعا هم | |
در وصل چو هجر سوزدم جان | از درد به جانم از دوا هم | |
ای گل که ز هر گلی فزون است | در حسن، رخ تو در صفا هم | |
شد فصل بهار و بلبل و گل | در باغ به عشرتند با هم | |
با هم ستم است اگر نباشیم | چون بلبل و گل به باغ ما هم | |
جز هاتف بینوا در آن کوی | شاه آمد و شد کند، گدا هم |