من دیده ز خواب چون گشادم | در فکر حساب این فتادم | |
در قول شه و وفات ملا | یک سال نبود زیر و بالا | |
از بهر شفاعت علی مرد | جان هم به شفاعت علی برد | |
شاید که خرد خرد به جانی | این نکته که گفته نکته دانی | |
جنت به بها نمیدهد دوست | اما به بهانه شیوهی اوست | |
رحمت چو کند بهانهجوئی | کافیست ز بنده یک نکوئی | |
نیکو مثلی زد آن سخن رس | کز آدمی است یک هنر بس | |
یارب به علی و طاعت او | کز مائدهی شفاعت او | |
محروم مساز محتشم را | تقصیر مکن ازو کرم را | |
کان دلشده هم گدای این کوست | مداح علی و عترت اوست |