ای بنسیمی علم افراخته
|
|
پیش غباری علم انداخته
|
ده نه و دروازه دهقان زده
|
|
ملک نه و تخت سلیمان زده
|
تیغ نهای زخم بی اندازه چیست
|
|
کوس نهای اینهمه آوازه چیست
|
چون دهن تیغ درم ریز باش
|
|
چون شکم کوس تهی خیز باش
|
میکشدت دیو نه افکنده
|
|
دست مده مرده نه زنده
|
پیش مغی پشت صلیبی مکن
|
|
دعوی شمشیر خطیبی مکن
|
خطبه دولت به فصیحی رسد
|
|
عطسه آدم به مسیحی رسد
|
هرکه چو پروانه دمی خوش زند
|
|
یک تنه بر لشگر آتش زند
|
یکدو نفس خوش زن و جانی بگیر
|
|
خرقه درانداز و جهانی بگیر
|
بخشش تو چرب ربائی که هست
|
|
نیست فدائی به جدائی که هست
|
شیر شو از گربه مطبخ مترس
|
|
طلق شو از آتش دوزخ مترس
|
گر دغلی باش بر آتش حلال
|
|
ور زر و یاقوتی از آتش منال
|
چند غرور ای دغل خاکدان
|
|
چند منی ای دو سه من استخوان
|
پیشتر از ما دگران بودهاند
|
|
کز طلب جاه نیاسودهاند
|
حاصل آن جاه ببین تا چه بود
|
|
سود بد اما بزیان شد چه سود
|
گر تو زمین ریزه چو خورشید و ماه
|
|
پای نهی بر فلک از قدر و جاه
|
گرچه ازان دایره دیر اوفتی
|
|
چونکه زمینی نه به زیر اوفتی ؟
|
تا سر خود را نبری طرهوار
|
|
پای درین طره منه زینهار
|
مرغ نهای بر نتوانی پرید
|
|
تا نکنی جان نتوانی رسد
|
با فلک از راه شگرفی درای
|
|
تات شگرفانه درافتد به پای
|