ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن | کمترین بازی سوار از پشت زین انداختن | |
غمزهات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی | میتواند کم به بسمل ساختن پرداختن | |
هرکه را زخمی زدی سر در قفای او منه | صید ناوک خورده را در پی چه لازم تاختن | |
کام جویان را مده در بزم جای ماه که هست | نقد عصمت باختن عشق از هوس نشناختن | |
ظلم بیداد است اما آتشی بیدود نیست | بیکسان را سوختن با ناکسان در ساختن | |
مهر ورزان راست وجه آزمون از روی زرد | نقد جان در بوته غم بردن و به گداختن | |
محتشم میآورد بر لشگر عزت شکست | پیش خوبان دم به دم رایت ز آه افراختن |