ای رند قلندر کیش،می نوش ز کس مندیش | انگار همه کم بیش،زیرا که دل درویش | ||
|
□
در دیر شو و بنشین،با خوش پسری شیرین | شکر زلبش میچین،تا چند ز کفر و دین؟ | ||
|
□
گفتم که:مگر جستم،وز دام بلا رستم | دل در پسری بستم،کز یاد لبش مستم | ||
|
□
ساقی،می مهرانگیز،در ساغر جانم ریز | چون مست شوم برخیز،زان طرهی شورانگیز | ||
|
□
ای ماه صبا بگذر،پیش در آن دلبر | گو:ای دل غمپرور،چون نیستی اندر خور | ||
|
□
با اینهمه هم میکوش،زهر از کف او مینوش | چون حلقهی او در گوش کردی ز غمش مخروش | ||
|
□
در مبکده چون او باش،میخواره شو و قلاش | می میخور و خوش میباش،مخروش و دلم مخراش | ||
|