گر علی بود و اگر صدیق بود
|
|
جان هر یک غرقهی تحقیق بود
|
چون بسوی غار میشد مصطفا
|
|
خفت آن شب بر فراشش مرتضا
|
کرد جان خویشتن حیدر نثار
|
|
تابماند جان آن صدر کبار
|
پیش یار غار، صدیق جهان
|
|
هم برای جان او در باخت جان
|
هر دو جان بازان راه او شدند
|
|
جان فشانان در پناه او شدند
|
تو تعصب کن که ایشان مردوار
|
|
هر دو جان کردند بر جانان نثار
|
گر تو هستی مرد این یا مرد آن
|
|
کو ترا یا درد این یا درد آن
|
همچو ایشان جان فشانی پیشه گیر
|
|
یا خموش و ترک این اندیشه گیر
|
تو علی دانی و بوبکر ای پسر
|
|
وز خدای عقل و جانی بیخبر
|
تو رها کن سر به مهر این واقعه
|
|
مرد حق شو روز و شب چون رابعه
|
او نه یک زن بود او صد مرد بود
|
|
از قدم تا فرق عین درد بود
|
بود دایم غرق نور حق شده
|
|
از فضولی رسته، مستغرق شده
|