آمد گه آن که بوی گلزار
|
|
منسوخ کند گلاب عطار
|
خواب از سر خفتگان به دربرد
|
|
بیداری بلبلان اسحار
|
ما کلبه زهد برگرفتیم
|
|
سجاده که میبرد به خمار
|
یک رنگ شویم تا نباشد
|
|
این خرقه سترپوش زنار
|
برخیز که چشمهای مستت
|
|
خفتست و هزار فتنه بیدار
|
وقتی صنمی دلی ربودی
|
|
تو خلق ربودهای به یک بار
|
یا خاطر خویشتن به ما ده
|
|
یا خاطر ما ز دست بگذار
|
نه راه شدن نه روی بودن
|
|
معشوقه ملول و ما گرفتار
|
هم زخم تو به چو میخورم زخم
|
|
هم بار تو به چو میکشم بار
|
من پیش نهادهام که در خون
|
|
برگردم و برنگردم از یار
|
گر دنیی و آخرت بیاری
|
|
کاین هر دو بگیر و دوست بگذار
|
ما یوسف خود نمیفروشیم
|
|
تو سیم سیاه خود نگه دار
|