ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم | آهوی چشم سیه مستان تو را قربان چشم | |
دردمند از درد چشمت چشم بیماران ولی | درد برچیدن ز چشمت جمله را درمان چشم | |
خورد تا چشم تو چشم ای نرگس باران اشگ | شوخ چشمان را براند نرگس از بستان چشم | |
تا دهد چشمم برای صحت چشمت زکوة | نور چشم من پر از در کردهام دامان چشم | |
چشم بر چشم من سرگشته افکن تا تو را | بهر دفع چشم بد گردم بلاگردان چشم | |
چشم بر چشم از رقیب محتشمپوشان که هست | چشم بر چشم رقیب انداختن نقصان چشم |