امشب به راستی شب ما روز روشنست
|
|
عید وصال دوست علی رغم دشمنست
|
باد بهشت میگذرد یا نسیم صبح
|
|
یا نکهت دهان تو یا بوی لادنست
|
هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر
|
|
چشمم که در سرست و روانم که در تنست
|
گردن نهم به خدمت و گوشت کنم به قول
|
|
تا خاطرم معلق آن گوش و گردنست
|
ای پادشاه سایه ز درویش وامگیر
|
|
ناچار خوشه چین بود آن جا که خرمنست
|
دور از تو در جهان فراخم مجال نیست
|
|
عالم به چشم تنگ دلان چشم سوزنست
|
عاشق گریختن نتواند که دست شوق
|
|
هر جا که میرود متعلق به دامنست
|
شیرین به در نمیرود از خانه بی رقیب
|
|
داند شکر که دفع مگس بادبیزنست
|
جور رقیب و سرزنش اهل روزگار
|
|
با من همان حکایت گاو دهلزنست
|
بازان شاه را حسد آید بدین شکار
|
|
کان شاهباز را دل سعدی نشیمنست
|
قلب رقیق چند بپوشد حدیث عشق
|
|
هرچ آن به آبگینه بپوشی مبینست
|