یارا بهشت صحبت یاران همدمست
|
|
دیدار یار نامتناسب جهنمست
|
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
|
|
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست
|
نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیست
|
|
بس دیو را که صورت فرزند آدمست
|
آنست آدمی که در او حسن سیرتی
|
|
یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست
|
هرگز حسد نبرده و حسرت نخوردهام
|
|
جز بر دو روی یار موافق که در همست
|
آنان که در بهار به صحرا نمیروند
|
|
بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست
|
وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب
|
|
پندش مده که جهل در او نیک محکمست
|
آرام نیست در همه عالم به اتفاق
|
|
ور هست در مجاورت یار محرمست
|
گر خون تازه میرود از ریش اهل دل
|
|
دیدار دوستان که ببینند مرهمست
|
دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
|
|
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
|
ممسک برای مال همه ساله تنگ دل
|
|
سعدی به روی دوست همه روزه خرمست
|