عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست | کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست | |
هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست | نتواند ز سر راه ملامت برخاست | |
که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق | که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست | |
عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح | نام مستوری و ناموس کرامت برخاست | |
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست | سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست | |
گل صدبرگ ندانم به چه رونق بشکفت | یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست | |
دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست | فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست |