در مدح جمال المعاشرین قوال

تن اگر چون فنا نباشد و نیست پیش صدر بهشت پیکر تو
شکر حق را که پیش خدمت تست چون بقا عقل و جان و چاکر تو
گر بر تو نیامدم شاید که گرانم چو بخشش زر تو
تو خود از درد پای رنجوری من چه درد سر آورم بر تو
من ز تشویر دفتر از تقصیر زرد بودم چو کلک لاغر تو
دفترت باز تو فرستادم هم به دست علی برادر تو
دف تر بود دفترت بر من بی زبان کس سخنور تو
که سیه روی باد هر که بود بی‌تو خوش روی همچو دفتر تو