جان جز پیش خود چمانه منه | طبع جز بر می مغانه منه | |
باده را تا به باغ شاید برد | آنچنان در شرابخانه منه | |
گر چه همرنگ نار دانه بود | نام او آب نار دانه منه | |
در هر آن خانهای که می نبود | پای اندر چنان ستانه منه | |
تا بود باغ آسمان گردان | چشم بر روی آسمانه منه | |
روی جز بر جناح چنگ ممال | دست جو بر بر چغانه منه | |
گر نخواهی که در تو پیچد غم | رنج بر طبع شادمانه منه | |
بد و نیک زمانه گردانست | بر بد و نیک او بهانه منه | |
بخردان بر زمانه دل ننهند | پس تو دل نیز بر زمانه منه |