ای من مه نو به روی تو دیده

ای من مه نو به روی تو دیده واندر تو ماه نو بخندیده
تو نیز ز بیم خصم اندر من از دور نگاه کرده دزدیده
بنموده فلک مه نو و خود را در زیر سیاه ابر پوشیده
تو نیز مه چهارده بنمای بردار ز روی زلف ژولیده
کی باشد کی که در تو آویزم چون در زر و سیم مرد نادیده
تو روی مرا به ناخنان خسته من دو لب تو به بوسه خاییده
ای تو چو پری و من ز عشق تو خود را لقبی نهاده شوریده