جانا اگر چه یار دگر میکنی مکن | اسباب عشق زیر و زبر میکنی مکن | |
گویی دگر کنم مگرم کار به شود | حقا که کار خویش بتر میکنی مکن | |
منمای روی خویش بهر ناسزا از آنک | خود را بگرد شهر سمر میکنی مکن | |
بر گل ز مشک ناب رقم میکشی مکش | هر مشک را نقاب قمر میکنی مکن | |
ای سیمتن ز عشق لب چون عقیق خود | رخسارهی مرا تو چو زر میکنی مکن |