زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار
|
|
زهی خط و زهی زلف و زهی مور و زهی مار
|
به نزدیک من از شق زهی شور و زهی شر
|
|
به درگاه تو از حسن زهی کار و زهی بار
|
به بالا و کمرگاه به زلفین و به مژگان
|
|
زهی تیر و زهی تار و زهی قیر و زهی قار
|
یکی گلبنی از روح گلت عقل و گلت عشق
|
|
زهی بیخ و زهی شاخ و زهی برگ و زهی بار
|
بهشت از تو و گردون حواس از تو و ارکان
|
|
زهی هشت و زهی هفت زهی پنج و زهی چار
|
برین فرق و برین دست برین روی و برین دل
|
|
زهی خاک و زهی باد زهی آب و زهی نار
|
میان خرد و روح دو زلفین و دو چشمت
|
|
زهی حل و زهی عقد زهی گیر و زهی دار
|
همه دل سوختگان را از سر زلف و زنخدانت
|
|
زهی جاه و زهی چاه زهی بند و زهی بار
|
به نزدیک سناییست ز عشق تو و غیرت
|
|
زهی نام و زهی ننگ زهی فخر و زهی عار
|