بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید

بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید خیزید همی گرد در دوست طوافید
از جانب خود هر دو جهان هیچ مجویید جز جانب معشوق اگر صوفی صافید
چون مایه همی در پی یک سود بدادید آنگاه کنم حکم که در صرف صرافید
تا بر نکنید جان و دل از غیر دلارام دعوی مکنید صفوت و بیهوده ملافید
دارید سرای طایفه دستی بهم آرید ورنه سرتان دادم خیزید معافید