نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود
|
|
مشک خود کیست که آن بندهی موی تو بود
|
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
|
|
در سرایی که درو تابش روی تو بود
|
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
|
|
صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود
|
راه پر جان شود آن جای که گام تو بود
|
|
گوش پر در شود آنجا که گلوی تو بود
|
هر که او روی تو بیند ز پی خدمت تو
|
|
هم به روی تو که پشتش چو به روی تو بود
|
از تو با رنگ گل و بوی گلابیم از آنک
|
|
خوی احمد بود آنجا که خوی تو بود
|
دیدهی حور بر آن خاک همی رشک برد
|
|
که بر آن نقش ز لعل سر کوی تو بود
|
کافهی خلق همه پیش رخت سجده برد
|
|
حور یا روح که باشد که کفوی تو بود
|
قبلهی جایست همه سوی تو چون کعبه از آن
|
|
قبلهی جان سنایی همه سوی تو بود
|