عاشق و یار یار باید بود | در همه کار یار باید بود | |
گر همه راحت و طرب طلبی | رنج بردار یار باید بود | |
روز و شب ز اشک چشم و گونهی زرد | در و دینار یار باید بود | |
ور گل دولتت همی باید | خستهی خار یار باید بود | |
گاه و بی گاه در فراق و وصال | مست و هشیار یار باید بود | |
چون سنایی همیشه در بد و نیک | صاحب اسرار یار باید بود |