روی خوبت نهان چه خواهی کرد
|
|
شورش عاشقان چه خواهی کرد
|
مشک زلفی و نرگسین چشمی
|
|
تا بدان نرگسان چه خواهی کرد
|
خونم از دیدگان بپالودی
|
|
رنج این دیدگان چه خواهی کرد
|
هر زمان با تو یار اندیشم
|
|
تا تو اندر جهان چه خواهی کرد
|
نقش آب روان مباش به پاس
|
|
نقش آب روان چه خواهی کرد
|
مژه تیری و ابروان چو کمان
|
|
پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد
|
دل ببردی و قصد جان کردی
|
|
یله کن جان تو جان چه خواهی کرد
|
زان کمر طرف بر میان من ست
|
|
بار آن بر میان چه خواهی کرد
|
ای چو جان و دلم به هر وصلت
|
|
وصلت عاشقان چه خواهی کرد
|
چون سنایی سگی به کوی تو در
|
|
نعرهی پاسبان چه خواهی کرد
|