صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش | به زان که ببینم به طفیل دگرانش | |
میکرد شبی نسبت خود شمع به خوبان | چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش | |
دل داشت یقین نیستی آن دهن اما | از خنده بسیار گرفتی به گمانش | |
خوبان بشتابید به دل جوئی عاشق | زان پیش که جوئید و نیابید نشانش | |
در چشم تو صد شیوه عیانست ز مستی | صد شیوه دیگر که محال است بیانش | |
میکرد دل انکار وجود دهنت را | از خنده بسیار فکندی به گمانش | |
پیوند گسل نیست دل محتشم از تو | گر بگسلد از تاب جفا رشتهی جانش |