آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش | بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش | |
سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز | رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش | |
در سر هوای جولان بر لب نشان باده | غالب نشاط خندان شیرین مذاق سرخوش | |
هنگام ترکتازش طاقست در نظرها | آن چین زدن بر ابرو وان هی زدن بر ابرش | |
آن کز نهیبش آتش شد بر خلیل گلزار | در باغ روی او داد گل را مزاج آتش | |
دل وحشی است بندی من از علاقهی او | با شیر در سلاسل با مرگ در کشاکش | |
از صیقل محبت کانهم ز پرتو اوست | طبعی است محتشم را کائینه ایست بیغش |