ای به سر برده خیره عمر طویل
|
|
همه بر قال قال و گفتن قیل
|
خبر آری که این روایت کرد
|
|
جعفر از سعد و سعد از اسمعیل
|
که پسر بود دو مر آدم را
|
|
مه قابیل و کهترش هابیل
|
مر کهین را خدای ما بگزید
|
|
تا بکشتش بدین حسد قابیل
|
اندر این قصه نفع و فایده چیست؟
|
|
بنمای آن و بفگن این تطویل
|
گر مراد تو زین سخن قصه است
|
|
نیست این قصه سخت خوب و نبیل
|
چون نخوانی حدیث دعد و رباب
|
|
یا حدیث بثینه و ان جمیل؟
|
کان ازین خوشتر است، داده بده
|
|
خشم یک سو فگن بیار دلیل
|
ور ندانی تو یار قابیلی
|
|
مانده جاوید در عذاب وبیل
|
نیست آگاهیت که پر مثل است
|
|
ای خردمند سر به سر تنزیل
|
کعبه رامی که خواست کرد خراب؟
|
|
سورةالفیل را بده تفصیل
|
گر ندانی که این مثل بر کیست
|
|
بروی بر طریق ملعون پیل
|
نیست تنزیل سوی عقل مگر
|
|
آب در زیر کاه بیتاویل
|
اندر افتی به چاه نادانی
|
|
چون نیابی به سوی علم سبیل
|
هیچ مردم مگر به نادانی
|
|
بر سر خویش کی زند سجیل؟
|
هیچ کس دیدهای که گفت «منم
|
|
عدوی جبرئیل و میکائیل»؟
|
یا چه گوئی سرای پیغمبر
|
|
جز به بیدانشی فروخت عقیل؟
|
بفگن از پشت خویش جهل و بدانک
|
|
جهل باری است سخت زشت و ثقیل
|
دل و همت بلند و روشن کن
|
|
روی روشن چه سود و قد چو میل؟
|
چون نیاموختی چه دانی گفت؟
|
|
چیز برناید از تهی زنبیل
|
کردی از بر قران و پیش ادیب
|
|
نحو سعدان نخوانده، صرف خلیل
|
وانگهی «قال قال حدثنا»
|
|
گفتهای صدهزار بر تقلیل
|
چه به کار اینت؟ چون ز مشکلها
|
|
آگهی نیستت کثیر و قلیل
|
تا نرفتی به حج نهای حاجی
|
|
گرچه کردی سلب کبود به نیل
|
تن به علم و عمل فریشته کن
|
|
نام چه صالح و چه اسمعیل
|
تره و سرکه هست و نانت نیست
|
|
قامتت کوته است و جامه طویل
|
آب و قندیل هست با تو ولیک
|
|
روغنت هیچ نیست در قندیل
|
لاجرم چونت مرد پیش آید
|
|
زو ببایدت جست میل به میل
|
از تو زایل نگشت علت جهل
|
|
چون طبیبیت کرد عزرائیل
|
با سبکسار کس مکن صحبت
|
|
تا نمانی حقیر و خوار و ذلیل
|
ز استر و محملت فرود افتی
|
|
ای پسر، چون سبک بودت عدیل
|
مگزین چیز بر سخا که ثنا
|
|
ماهی است و سخا برو نشپیل
|
دود دوزخ نبیند ایچ سخی
|
|
بوی جنت نیابد ایچ بخیل
|
جز که در کار دین و جستن علم
|
|
در همه کارها مکن تعجیل
|
چون بود بر حرام وقف تنت
|
|
یا بود بر هجا زبانت سبیل
|
به همه عمر مر تو را نبود
|
|
جز که دیو لعین ندیم و وکیل
|
ذوالجلال از تو هیچ راضی نیست
|
|
چند جوئی رضای میر جلیل؟
|
بنکوهی جهود و ترسا را
|
|
تو چه داری بر این دو تن تفضیل؟
|
چون ندانی که فضل قرآن چیست
|
|
پس چه فرقان تو را و چه انجیل
|
سیل مرگ از فراز قصد تو کرد
|
|
خیز، برخیز از مهول مسیل
|
کردهای هیچ توشهای ره را؟
|
|
نیک بنگر یکی به رای اصیل
|
بنگر آن هول روز را که کند
|
|
هول او کوه را کثیب مهیل
|
بد بدل شد به نیکت ار نکنی
|
|
مر گزیدهی خدای را تبدیل
|
وز جهان علم دین بری و سخا
|
|
حکمت و پند ماند از تو بدیل
|
شعر حجت بدیل حجتدار
|
|
پر ز معنی خوب و لفظ جزیل
|