نشنوده‌ای که دید یکی زیرک

نشنوده‌ای که دید یکی زیرک زردآلوی فگنده به کو اندر
چو یافتش مزه ترش و ناخوش وان مغز تلخ باز بدو اندر
گفتا که «هر چه بود به دلت اندر رنگت همی نمود به رو اندر»