گر جز رضای توست غرض مر مرا ز عمر | بر چیزها مده به دو عالم ظفر مرا | |
واندر رضای خویش تو، یارب، به دو جهان | از خاندان حق مکن زاستر مرا | |
همچون پدر به حق تو سخن گوی و زهد ورز | زیرا که نیست کار جز این ای پسر مرا | |
گوئی که حجتی تو و نالی به راه من | از نال خشک خیره چه بندی کمر مرا |