به چشم نهان بین نهان جهان را

پیمبر شبانی بدو داد از امت به امر خدای این رمه‌ی بی‌کران را
بر آن برگزیده‌ی خدای و پیمبر گزیدی فلان و فلان و فلان را
معانی قران را همی زان ندانی که طاعت نداری روان قران را
قران خوان معنی است، هان ای قران خوان یکی میزبان کیست این شهره خوان را؟
ازین خوان خوب آن خورد نان و نعمت که بشناسد آن مهربان میزبان را
به مردم شود آب و نان تو مردم نبینی که سگ سگ کند آب و نان را
ازین کرد دور از خورش‌های آن خوان مهین شخص آن دشمن خاندان را
چو هاروت و ماروت لب خشک از آن است ابر شط دجله مر آن بدگمان را
اگر دوستی خاندان بایدت هم چو ناصر به دشمن بده خان و مان را
مخور انده خان و مان چون نماند همی خان و مان تو سلطان و خان را
ز دنیا زیانت ز دین سود کردی اگر خوارگیری به دین سوزیان را
به خاک کسان اندری، پست منشین، مدان خانه‌ی خویش خان کسان را
یکی شایگانی بیفگن ز طاعت که دوران برو نیست چرخ گران را
یکی رایگان حجتی گفت، بشنو ز حجت مراین حجت رایگان را