در وصف صبوحی

از شغب خردما لاله به هوش آمده‌ست زیر به بانگ آمده‌ست بم به خروش آمده‌ست
نسترن مشکبوی مشکفروش آمده‌ست سیمش در گردنست، مشکش در آستین

چون تو بگیری شراب مرغ سماعت کند لاله سلامت کند، ژاله وداعت کند
از سمن و مشک و بید، باغ شراعت کند وز گل سرخ و سپید شاخ صواعت کند
شاخ گل مشکبوی زیر ذراعت کند عنبرهای لطیف، گوهرهای گزین

باد عبیر افکند در قدح و جام تو ابر گهر گسترد در قدم و گام تو
یار سمنبر دهد بوسه بر اندام تو مرغ روایت کند شعری بر نام تو
خوبان نعره زنند بر دهن و کام تو در لبشان سلسبیل در کفشان یاسمین