تا سرخ کند گردن، تا سبز کند روی | سرخی نه به شنگرفش و سبزی نه به زنگار |
□
باد از سمنستان به تک آمد به طلایه | تا حرب کند با سپه ابر نفایه | |
ابر از طرف کوه برآمد دو سه پایه | ازشرم به رخساره فروهشته وقایه | |
آورد لی به جوال و به عبایه | از ساحل دریا چو حمالان به کتفسار |
□
چون باد بدو درنگرد دلش بسوزد | با کینهی دیرینه ازو کینه نتوزد | |
گاهی بکشد مشعله گاهی بفروزد | گاهی بدرد پیرهن و گاه بدوزد | |
گاهیش بیاموزد و گاهی بناموزد | گاهی به بیابانش برد گاه به کهسار |
□
ابر از فزع باد چو از کوه بخیزد | با باد درآویزد و لختی بستیزد | |
تیغی بکشد منکر و میغی بنگیزد | آخر نه بس آید به هزیمت بگریزد | |
چون مهتر ما مال همه پاک بریزد | هم در بیاندازه و هم لل شهوار |